عاشقانه ترین جملات، اشعار احساسی، دلنوشته و عکس نوشته روز عشق
به قول دانته بزرگ: عشق میتواند ستارگان را به حرکت دربیاورد. همین یک بیت کوتاه از دانته اهمیت والا و مقدس عشق را آشکار میکند. پس مهم است که در روز عشق و یا ولنتاین شما عزیزان به منبع خوبی از جملات و متنهای عاشقانه دسترسی داشته باشید تا در روز عشق، این متون را با معشوقتان به اشتراک بگذارید. در این مطلب از سایت سرگرمی روز متون عاشقانه زیبا را برای شما گرد آوری کرده ایم.
شعرهای عاشقانه زیبا درباره روز عشق
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی
باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من
خواب شبم ربودهای مونس من تو بودهای
درد توام نمودهای غیر تو نیست سود من
جان من و جهان من زهره آسمان من
آتش تو نشان من در دل همچو عود من
جسم نبود و جان بدم با تو بر آسمان بدم
هیچ نبود در بین گفت من و شنود من
گر بيدل و بيدستم وز عشق تو پابستم
بس بند که بشکستم ، آهسته که سرمستم
در مجلس حيراني ، جاني است مرا جاني
زان شد که تو مي داني ، آهسته که سرمستم
پيش آي دمي جانم ، زين بيش مرنجانم
اي دلبر خندانم ، آهسته که سرمستم
ساقي مي جانان بگذر ز گران جانان
دزديده ز رهبانان ، آهسته که سرمستم
رندي و چو من فاشي ، بر ملت قلاشي
در پرده چرا باشي ؟ آهسته که سرمستم
اي مي بترم از تو من باده ترم از تو
پرجوش ترم از تو ، آهسته که سرمستم
از باده جوشانم وز خرقه فروشانم
از يار چه پوشانم ؟ آهسته که سرمستم
تا از خود ببريدم من عشق تو بگزيدم
خود را چو فنا ديدم ، آهسته که سرمستم
هر چند به تلبيسم در صورت قسيسم
نور دل ادريسم ، آهسته که سرمستم
در مذهب بيکيشان بيگانگي خويشان
با دست بر ايشان آهسته که سرمستم
اي صاحب صد دستان بيگاه شد از مستان
احداث و گرو بستان آهسته که سرمستم
بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمیشود
دیده عقل مست تو، چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو، بی تو به سر نمیشود
ای در دل من، میل و تمنا، همه تو
وندر سر من، مایه سودا، همه تو
هر چند به روزگار در مینگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست
نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر
نهادم آینهها در مقابل رخ دوست
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
دوستان جان دادهام بهر دهانش بنگرید
کو به چیزی مختصر چون باز میماند ز من
صبر کن حافظ که گر زین دست باشد درس غم
عشق در هر گوشهای افسانهای خواند ز من
چو لعل شکرینت بوسه بخشد
مذاق جان من ز او پر شکر باد
مرا از توست هر دم تازه عشقی
تو را هر ساعتی حسنی دگر باد
و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس
ز حقه دهنش چون شکر فرو ریزد
من آن فریب که در نرگس تو میبینم
بس آب روی که با خاک ره برآمیزد
فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سرو سامان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد
که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
بستهام در خم گیسوی تو امید دراز
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست
باز آی و دل تنگ مرا مونس جان باش
وین سوخته را محرم اسرار نهان باش
ماه اگر بی تو برآید به دو نیمش بزنند
دولت احمدی و معجزه سبحانی
جلوه بخت تو دل میبرد از شاه و گدا
چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی
هوا خواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میدانی و هم ننوشته میخوانی
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
اندر دل بیوفا غــم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غـم که هزار آفرین بر غم باد
آنکس که ترا دید و نخندید چو گل
از جان و خرد تهیست مانند دهل
گبر ابدی باشد کو شاد نشد
از دعوت ذوالجلال و دیدار رسل
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
جــنگهـای خلق، بهر خوبی است
بــرگ بیبــرگی، نشان طوبی است
خشمهــای خلـق، بهـر آشتی است
دام راحــت دایمــاً بـی راحتی است
هــر زدن، بهـر نــــوازش را بــُـود
هــــر گـــله از شـکر آگــه میکند
جنـــگها می آشتـی آرد درســـت
مـــارگیـر از بهــر یــاری مار جست
جز عشق نبود هیچ دم ساز مرا
نی اول و نی آخهر و آغاز مرا
جان میدهد از درونه آواز مرا
کی کاهل راه عشق درباز مرا
ای یوسف خوش نام مـا خوش میروی بر بام مــــا
ای درشکـــسته جــام مـا ای بــردریـــــده دام ما
ای نــور مـا ای سور مـا ای دولت منصــور مـا
جوشی بنه در شور ما تا میشود انگور ما
ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما
ای یــار مـــا عیــار مـــا دام دل خمـــار مـــا
پا وامکــش از کار ما بستان گــــرو دستار مــا
در گل بمانده پای دل جان میدهم چه جای دل
وز آتـــــش ســودای دل ای وای دل ای وای مـــــار
متنهای زیبای عاشقانه برای روز عشق
عشقم، اندوهِ تنهایی به ترانههای فراموش شده از بیست سال قبل میزند و رقصی آغاز میشود که تنها ما دو نفر درکش میکنیم.
چشمانت دنیای من است، در آن گم شدهام و هرگز نمیخواهم پیدا شوم. بهترین جایی که میتوانم باشم، در آغوش توست.
عشقم روزها و شبها به دنبال تو میگردد؛ مانند یک ستاره گمشده که جهانی را به خود میکشد. تو آفتاب دلم هستی.
عشقم، جشنی را به چشمانت هدیه میدهم. در هر نگاه، جهان را به زیباترین رنگها مینقاشی کنی.
در دستانت بودن، خانهای هست که هرگز احساس تنهایی نخواهم کرد. عشق تو آرامش من است.
هر شب از آسمان میپرسم: “آیا عاشقت هستم؟” و هر شب تمام ستارهها در پاسخ میگویند: “بیش از تو هرگز کسی را دوست نداشتهایم”.
توصیف زیبایی تو یک حکایت است که چشمانم برای شنیدن آن گوش میدهند و قلبم برای زندگی در آن صحنه آماده است.
تو تنها کسی هستی که عاشقشم،
و همیشه و تا ابد عاشقش خواهم موند
بی نهایت دوستت دارم خورشید تابان من!
قلب من همیشه برای تو خواهد تپید و با تمام وجودم به دوست داشتنت ادامه خواهم داد
کلمات برای گفتن این که چقدر زیبا و شگفت انگیز هستی کافی نیستند
فقط می توانم بگویم عاشقت هستم، از حالا تا ابدیت
همه آهنگ های عاشقانه دنیا رو به تو تقدیم می کنم
چون تو می تونی مخاطب همه این شعرهای قشنگ باشی
دوستت دارم زیباترینم!
هر وقت چشمامو می بندم
آرزو می کنم یه روز
توی خونه رویایی قشنگ مون
در کنار هم شاد و خوشبخت باشیم
برای همیشه کنارم بمون عشقم!
قلبم تنها به عشق تو می تپه عزیزم!
زندگی با تو مثل یه افسانه زیباست