پیام در مورد آزادی و پیام هایی قشنگ در مورد آزادی برای کپشن و استوری در سال ۱۴۰۳
در این مطلب از سایت سرگرمی روز
پیام در مورد آزادی و پیام هایی قشنگ در مورد آزادی برای کپشن و استوری برای شما گردآوری کرده ایم. امیدواریم لذت ببرید. در ادامه همراه ما باشید.
پیام های قشنگ در مورد آزادی
آزادی از جمله تپیام هایی است که هرکسی توان کسب آن را ندارد
(کارل مارکس)
استقلال مثل یک شراب مست کننده است.
و اگر آن را در جوانی بنوشید، میتواند همان تأثیر را روی مغز بگذارد.
مهم نیست که مزۀ آن همیشه دوستداشتنی نیست.
مهم این است که اعتیادآور است و هرچه بیشتر از آن بنوشید، بیشتر به آن رغبت پیدا میکنید.
(مایا آنجلو، شاعر، بازیگر و فعال حقوق مدنی سیاهپوست امریکایی)
آزادی عبارت است از دستزدن به هرکاری که بهوسیله قوانین موضوعهٔ حکومتی که تفکیک قوا در آن به حقیقت پیوسته است،منع نشده باشد.
حکومتی که در آن قانون را هیئت مقننه تدوین، قوه مجریه بصورت مجزا اجرا و قوه قضاییهٔ مستقلی آن را قضاوت میکند
(شارل دو منتسکیو)
پشه ای در استکان آمد فرود
تا بنوشد آنچه وا پس مانده بود
کودکی -از شیطنت- بازی کنان
بست با دستش دهان استکان!
پشه دیگر طعمه اش را لب نزد
جست تا از دام کودک وا رهد
خشک لب، میگشت، حیران، راه جو
زیر و بالا ، بسته هر سو راه او
روزنی میجست در دیوار و در
تا به آزادی رسد بار دگر
هر چه بر جست تکاپو می فزود
راه بیرون رفتن از چاهش نبود
آنقدر کوبید بر دیوار سر
تا فرو افتاد خونین بال و پر
جان گرامی بود و آن نعمت لذیذ
لیک آزادی گرامی تر ، عزیز
پیام قشنگ در مورد آزادی
پس ِ پشت ِمردمکان ات
فریاد کدام زندانی ست
که آزادی را
به لبان برآماسیده
گل سرخی پرتاب می کند؟
بداد پندم استاد عشق از استادی
که هین بترس ز هر کس که دل بدو دادی
هر آن کسی که تو از نوش او بنوشیدی
ز بعد نوش کند نیش اوت فصادی
چو چشم مست کسی کرد حلقه در گوشت
ز گوش پنبه برون کن مجوی آزادی
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
به من نگر که بدیدم هزار آزادی
چو عشق را دل و جانم کنیزک است و غلام
عظیم نور قدیم است عشق پیش خواص
اگر چه صورت و شهوت بود به پیش عوام
انسانی که آگاهی ندارد
لایق آزادی نیست
و انسانی که آزادی ندارد
مستحق زندگی نیست
پیام های کوتاه درباره آزاد بودن
آزادی،
دریایی متلاطم و طوفانی است،
مردان ترسو آرامش استبداد را
بر این طوفان ترجیح میدهند
هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگرچه دستانش از ابتذال شکنندهتر بود.
هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینیست
که مزدِ گورکن
از بهای آزادیِ آدمی
افزون باشد.
از سخن چینان ملالتها پدید آمد ولی
گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت
عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه
پای آزادی چه بندی گر به جایی رفت رفت
پذیرش ، آزادی میبخشد
عشق
حقیقت را در آغوش میکشد
از این رو یکدیگر را دوست میداریم