جملات با موضوع قهوه خوردن و کافه با عکس نوشته در سال ۱۴۰۳
در این مطلب از سایت سرگرمی روز جملات با موضوع قهوه خوردن و کافه با عکس نوشته برای شما گردآوری کرده ایم. امیدواریم لذت ببرید. در ادامه همراه ما باشید.
متن زیبا در مورد قهوه و کافه
دلم تنگ میشود
گاهی برای
یک «دوستت دارم» ساده
دو «فنجان قهوه» داغ
سه «روز تعطیلی» در زمستان
چهار «خنده» بلند
و
پنج «انگشت» دوست داشتنی
مصطفی مستور
یک فنجان قهوه مهمان من
می خواهم دقیقه ها را بخرم
فال امروز
عجیب در چشمانت پیداست…
چای؟
قهوه؟
نسکافه؟
نمیدانم!
هر کدام دیرتر خنک و تمام شود
تا بهانه با تو بودنم بیشتر شود
آفتاب…
به مزارع قهوه ی چشم های تو…
که می رسد….
صبح می شود…
چشم وا کن…
که دلم لک زده است…
برای نوشیدنِ فنجان فنجان عشق…
بعد تو زندگی ام در دل بد اقبالی است
حال هرثانیه ام حالتی از بی حالی است
من و یک خاطره و قهوه و شعری کوتاه
همه هستیم فقط جای تو اینجا خالی است !
شاعر : مجید احمدیفال قهوه
جملات خاص در مورد کافه و قهوه نوشیدن
دلم خلوتی ساده میخواهد …
چند خطی شعر فروغ فرخزاد
با دو فنجان قهوه
کمی سکوت
و او، که پایان هر قطعه
دستش را زیر چانه بزند و بگوید:
باز هم بخوان…
خدا را چه دیدی؟
شاید یک روز در کافهای دنج و خلوت
این کلمهها و نوشتهها صوت شدند
برایِ گوش هایِ تو
که رویِ صندلیِ رو به رویِ من نشسته ای…
و برای یک بار هم که شده
قهوه تو سرد شد
بس که خیره ماندی به من!
عکس نوشته از قهوه و فنجان
گرمای دستان تو
نوشیدن یک فنجان
قهوه تلخ صبحگاهی
که با نگاه تو شیرین می شود
تمام چیزی است که آرزوی آن را دارم ….
ته فنجان قهوهام!
کف دستم یا پیشانیام را ببین!
چیزی نمیبینی؟
مثلا” خطی حرفی یا چیزی که بتوان تو را به من نسبت داد؟
یک حبه قند در فنجان قهوه تلخ شیرین نمیشود
دو حبه قند در فنجان قهوهی تلخ شیرین نمیشود
سه حبه، چهار، پنج…
اصلا تو بگو یک دنیا قند در این دنیای تلخ
نه…
اگر تو نباشی فال این زندگی شیرین نمیشود.
در کافه، کنج دیوار
روبروی هم و چه خوب قهوه را نخوردیم!
حرف هایت به اندازه ی کافی تلخ بود…!
دلم نه عشق میخواهد نه دروغ های قشنگ
نه ادعاهای بزرگ نه بزرگ های پر ادعا
دلم یک فنجان قهوه داغ می خواهد
یک دوست که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد …
“Coffee should be black as hell, strong as death and sweet as love.” – Turkish Proverb
قهوه باید مانند جهنم سیاه، مانند مرگ قوی و مانند عشق شیرین باشد – ضربالمثل ترکی
از صدای تو خوشحال میشدم
که از گلوی گنجشک کوچکی بیرون میپرید
با آن قهوه ام را میخوردم
سیگارم را میکشیدم
و پرواز میکردم
احتیاجی به مستی نیست
یک فنجان قهوه هم دیوانه ام می کند
وقتی میزبانم چشمان تو باشد …
قهوهات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمی گنجم
دیده ام در جهان نما چشمی که به تکرار میکشد فالم
محمد علی بهمنی
“As long as there was coffee in the world, how bad could things be?”― Cassandra Clare
تا زمانی که قهوه در جهان وجود دارد، اوضاع مگر میشود بد باشد؟ – کاساندرا کلر
چون قهوه بدست گیرد آن حب نبات
از عکس رخش قهوه شود آب حیات
عکس رخ او به قهوه دیدم گفتم
خورشید برون آمده است از ظلمات
عباس صبوحی
من سالهای سال از این خانه
بیرون نرفتهام که تو برگردی
یک بار هم که آمدهای ما را
مهمان به قهوه قجری کردی
روزبه بمانی
متن کوتاه در مورد قهوه و حال خوب
من و سرمای این فصل و
یه فنجون قهوه رویِ میز
یه برگ کاغذ واسه دردام
یه مُشت شعرِ خیال انگیز
من و این قهوه ی تلخ و
یه مُشت سیگارِ سوزونده
داره کَر میشه احساسم
دلم پیش تو جا مونده…
“Science may never come up with a better office communication system than the coffee break.” – Earl Wilson
علم ممکن است هیچگاه یک سیستم ارتباطی اداری بهتر از استراحت برای نوشیدن قهوه پیدا نکند – ارل ویلسون
کافه را گرد دلتنگی گرفته
صندلی های خالی
فنجان هایی از تنهایی لبریز
کافه چی
امشب قهوه نمی خواهم
فقط بگو امروز به کافه ات سر زد؟
روی کدام صندلی نشست..
آهای کافه چی حواست هست؟
قهوه نمی خواهم جواب می خواهم..!
هوا سرد شده …
نه! نه …
هوای من سرد شده …
حتی گرفتن فنجان قهوه هم، دردی را دوا نمیکند …
گرمای وجودت را میخواهم …
دریغ که صندلی رو به رو خالی ست.