سرگرمی و تفریح

پیام خاطره انگیز دوران کودکی و بچگی با پیام های خاطره انگیز کودکانه در سال ۱۴۰۳

خرید فالوور از سایت اینبو

در این مطلب از سایت سرگرمی روز
پیام خاطره انگیز دوران کودکی و بچگی با پیام های خاطره انگیز کودکانه برای شما گردآوری کرده ایم. امیدواریم لذت ببرید. در ادامه همراه ما باشید.

پیام های و پیام ا خاطرات دوران کودکی

می خواهم برگردم به روزهای کودکی،

آن زمان که پدر تنها قهرمان بود،

عشق تنها در آغوش مادر خلاصه می شد

بالاترین نـقطه زمیـن ” شانه‌های پــدر ” بود.

بدتـرین دشمنانم خواهر و برادرهای خودم بودند.

تنــها دردم، زانوهای زخمی‌ام بودند.

تنـها چیزی که می‌شکست اسباب بازی‌هایم بـود

و معنای خداحافـظ تا فردا بود


کودکى کو

شادمانى ها را چه شد

تازگى

کامرانى ها را چه شد

چه شد آن رنگ من و آن حال من

محو شد آن اولین آمال من

شد پریده رنگ من از رنج و درد

این منم، رنگ پریده ، خون سرد …


پیام خاطره انگیز دوران کودکی

کودکی دنیای رنگ های شاد و روز های روشن است

کودکی پرواز در دشت خیال است

همچون قاصدکی رها و سبک بال در باد


پیام های خاطرات کودکی

کودکی‌ام نشسته بود روی سه‌چرخه

شیطنت می‌کرد.

بوق می‌زد.

دلخوش بودم به بودنش.

یکهو حواسم پرت شد،

رکاب زد و دور شد.

آنقدر تند و سریع از من دور شد که

من به گرد پایش هم نرسیدم.

کاش کسی چرخ‌های سه‌چرخه‌اش را پنچر می‌کرد.

کاش می‌ایستاد تا کمی نفس تازه کند.

کودکی که هیچ‌گاه خسته نمی‌شود،

هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود


به کودکی ام که فکر می کنم

تمام لحظاتش نمایش خاطرات شیرین است

کاش می شد دوباره به کودکی بر گشت

و تمام آن صحنه ها و لحظه ها را از نو تجربه کرد


پیام خاطره انگیز دوران کودکی

ما سه چیز را دردوران کودکی جا گذاشته ایم

شادمانی بی دلیل

دوست داشتن بی دریغ

کنجکاوی بی انتها


پیام خاطره انگیز دوران کودکی

گویا تو را از سال‌ها قبل دوست داشته‌ام.

قبل‌تر از گریه‌های کودکی‌ام.

قبل‌تر از لیلی

قبل‌تر از زلیخا،

شاید قبل‌تر از آنکه

دانه‌ی گندمی، آدمی را به زمین بکشاند.

من تو را قبل‌تر از واژه‌ی عشق،

دوست داشته‌ام.

گفته بودم!؟

مهران رمضانیان️


کاش می شد در ورای خاطرات کودکی

چرخ گردون فلک

ساعتی زین گردش بی حاصلش

مکث می کرد و مرا

در بین خاطرات کودکی

جا می گذاشت

کاش می شد فاصله معنی نداشت

در دل ما غصه ها جایی نداشت

بی کسی ؛ چون قصه ها افسانه بود

عاشقی ؛ سهم دل دیوانه بود


بچه که بودیم ؛

جاده ها خراب بود،

نیمکت مدرسه ها خراب بود،

شیرای آب خراب بود !

زنگای در خونه ها خراب بود؛

ولی آدما سالم بودن …


کودک که بودم؛

گمان می کردم

سردتر از بستنی چیزی وجود ندارد

حال که فکر می کنم

میبینم سرد تر از بستنی،

قلب آدم هایی ست

که تا می فهمند دوست شان داریم

مارا ترک می کنند…!


دوران کودکی …

همان چیزی است که

هیچ کس نمی تواند تنها در یک کلمه توصیفش کند

اما

می تواند تمام احساس آن را در کسری از ثانیه

و با تمام وجودش احساس کند

پیام سنگین کودکی

شبیهِ کودکی پیش رفیقانش زمین خورده

درونم بغضِ بی رحمی ست،

اما کم نیاوردم ..

سید سعید صاحب علم


یک بار بی دغدغه

بی اضطراب و شادمانه زیستم

و آن عالم بچگی بود


دوران کودکی سرزمینی است که

هیچ کس در آن نمی میرد …


هیچ دوره ای جای خودش نبود

کودک بودم،

می گفتند: تا کی می خواهی کودک بمانی،بزرگ شو!

جوان شدم،

گفتند: سعی کن ،کودکِ درونت را زنده نگاه داری!!

و من

همیشه تشنه کودکی ماندم.

هیچ دوره ای جای خودش نبود


کاش مانند کودکی

از سقف اتاق مادربزرگ

دوچرخه‌ای چکه می‌کرد

تا باقی عمر را

همچون کودکی

روی آن سپری کنم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا