پیام قشنگی فاز سنگین عاشقانه و احساسی با پیام های خاص و قشنگ در سال ۱۴۰۳
در این مطلب از سایت سرگرمی روز
پیام قشنگی فاز سنگین عاشقانه و احساسی با پیام های خاص و قشنگ برای شما گردآوری کرده ایم. امیدواریم لذت ببرید. در ادامه همراه ما باشید.
پیام و پیام های فاز سنگین قشنگی عاشقانه
اگه من تو رو دوست نداشته باشم، دلم برای صدات ضعف نره، دل تنگت نشم، پس این دل وامونده به چه دردی میخوره؟
از عجایب تو همین بس که وقتی باشی، غمگین ترین حادثه هم، غمگینم نمیکند و وقتی نباشی، شادترین اتفاق هم نمیتواند شادم کند.
تو بهانه هر روز منی، بهانه زندگی کردن و نفس کشیدن. تو تمام زندگی منی.
مهربانترینم وقتی تو با منی سرود و شادی با من است. در ضمیرم نقش تو را بر قلبم حکاکی کردم و هر لحظه دلم به یاد تو میتپد. در قلب من آفتاب تابان باش.
در هوایت
بی قرارم
روز و شب …
لحظهها میگذرند
آنچه بگذشت، نمیآید باز
قصهای هست، که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز …
پیام قشنگی فاز سنگین احساسی
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود، گر نشود
حرفی نیست … اما …
نفسم میگیرد، در هوایی
که نفسهای تو نیست …
سهراب سپهری
مثلِ خوابِ بعد از شش روز کم خوابی، در صبحِ جمعه میمانی. میخواهمت. عجیب میچسبی.
ببین! آن روی دوست داشتنم بالا بیاید، شک نکن میبوسمت.
تن میکنم آغوشت را آخ اگر بدانی که چقدر در آن راحتم! انگار حجمی از تو را برای تنم دوخته باشند تا سفت خودشرا به من بچسباند تا نشکنم یا که تنها نمانم، عجیب به من میآید.
با من واژه واژه عشق را زمزمه کن تا ابر احساس بار دیگر عطش لبهای ما را بوسهباران کند.
در راه خویش
آنقدر این پا و آن پا کردیم
تا درخت گیلاس
شکوفههایش را از دست داد…
آیا چه کس تو را
از مهربان شدن با من مایوس میکند؟
حمید مصدق
پیام های خاص عاشقانه فاز سنگین
به تو بدهکارم دست کم یک جان برای هر لبخند. من برایت میمیرم، تو فقط برای من بخند.
درد میکند هنوز
جای دوست داشتنت …
سکوت کسی که دوستش داریم
جنایتی بی سر و صداست …
دیشب خوابت را دیدم
صبح
شمعدانی باغچهمان
گل از گلش شکفته بود …
آرش شریعتی
وقتی حس میکنم جایی در این کره خاکی تو نفس میکشی، من از همان نفسهایت نفس میکشم. تو باش! هوایت، بویت، برای زنده ماندنم کافیست.
تو دو تا قلب داری. یکی تو سینه خودت، اون یکی تو سینه من.
گاهی که نه، همیشه به چیزی بیشتر از شنیدن «دوستت دارم» محتاجم. به چیزی شبیه، «آسوده چشم باز کن هنوز هستم».
پیام قشنگی عاشقی فاز سنگین
کاش باورت نشود که چقدر دوستت دارم تا تمام عمر آن را به تو ثابت کنم.
عشق همین خندههای ساده توست وقتی با تمام غصههایت میخندی تا من از تمام غصههایم رها شوم.
من هنوز
گاهی
یواشکی خواب تو را میبینم
یواشکی نگاهت میکنم
صدایت میکنم
بین خودمان باشد
اما من هنوز
تو را
یواشکی دوست دارم …
ناظم حکمت
نمیخواستم ناراحتت کنم، اما انگار کردم. با دوست داشتنهای زیادم، با هی بیا ببینمتهایم، با همیشه ببخشها و همیشه، دلم برای تو تنگ شدههایم.
نمیخواستم ناراحتت کنم، اما انگار کردم، وقتی که با شانههای بالا گرفته از تو میگفتم. نمیخواستم وقتی که نام تو را بلند میخواندم. نمیخواستم وقتی که در همیشه، در هرجا تو را به نام کوچکت صدا میکردم.
نمیخواستم، ناراحتت کنم اما انگار کردم وقتی که آن همه تو را خواب دیدم. نمیخواستم اما…
تمام آن چیزی که درباره تو در سرم هست، دهها کتاب میشود. اما تمام چیزی که در دلم هست، تنها دو کلمه است: دوستت دارم.
لمس نفسهایت ضربان قلبم را به شمارہ میاندازد. تو آرام آرام نفس بکش. لحظه به لحظه دیوانهات میشوم.
دوستت دارم به حدی که اگر باشی، برای تمام لحظههایت فرشی از عشق پهن میکنم تا تو عاشقانه قدم بزنی و من عاشقانه نگاهت را بدزدم.
کاش بفهمید کسی که میگوید «دوستت دارم» هم، غرور دارد، دل دارد. کاش بدانید «دوستت دارم» گفتن هیچکسی از روی تنهایی نیست. اگر کسی بهتان گفت «دوستت دارم» بدانید روزها و شبهای زیادی را با دلش جنگیده.
تو را به خدا بفهمید اگر میگوییم «دوستتان داریم» چشممان بقیه را هم میدیده اما تقصیر این دل وامانده است اگر شما شدهاید عزیزمان…
اگر کسی را دوست ندارید مرد و مردانه بگویید «نمیخواهمت» اما نگویید «چرا من» یا «از من بهتر برای تو هست».
باور کنید جواب «دوستت دارم» فقط «من بیشتر» است.
یا درد و غمی که دادهای بازش گیر
یا جان و دلی را که بردهای بازم ده …
رهی معیری
عرضه دوست داشتن اگر ندارید، توان نگه داشتن اگر ندارید، خراب نکنید احساس پاک آدمهایی که بعد از شما میخواهند واقعاً عاشقی کنند. شما میآیید، وعدهای میدهید، سرتان را میاندازید و میروید به ناکجا.
آدمِ بعد از شما اما باید جان بکنَد تا ثابت کند مثل شما و امثال شما نیست. عرضه دوست داشتن اگر ندارید، خراب نکنید همین اندک ریتم شیرین عاشقی را که جریان دارد.
آب و جارو میکنم دلم را. ریسههای رنگی، عود و اسپند و یک موسیقی ملایم. حرف کمی نیست تو قرار است بگذری از خیالم.
این عصرهای بارانی ِ بهاری، عجیب بوی نفسهای تو را میدهد. گوئی تو اتفاق میافتی و من دچار میشوم. تمام «من» دارد «تو» میشود. باور میکنی؟
از همان زمانی که مرا «گلم» صدا کردی، فهمیدم چقدر «عمرم» برایت کوتاه است.
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم و از تمام زمین یک خیابان را و از تمام تو یک دست که قفل شده در دست من.
راست است که دوست داشتن آدمی را دست و دلباز میکند طوریکه حتی از دست میدهی کسی را که به خاطرش از همه گذشتهای.