پیام های دلتنگی پدربزرگ و مادربزرگ با پیام های دوری برای کپشن و استوری در سال ۱۴۰۳
در این مطلب از سایت سرگرمی روز
پیام های دلتنگی پدربزرگ و مادربزرگ با پیام های دوری برای کپشن و استوری برای شما گردآوری کرده ایم. امیدواریم لذت ببرید. در ادامه همراه ما باشید.
پیام دلتنگی برای پدربزرگ و مادربزرگ
قلبم ستاره میشود به شوق تپیدن ستاره وجودت
کاش میان ستارگان سهیل نمیشدی
دلتنگی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
همه ات را آتش میزند . . . .
دلم تنگه برای گریه کردن ، کجاست مادر کجاست گهواره من؟ نگو بزرگ شدم نگو گریه به من نمیاد! بیا نوازشم کن دلم آغوش بی دغدغه میخواد ، کجاست مریم ناجی اون مریم پاک؟ چرا به یاد این شکسته دل نیست؟
پیام های دلتنگی برای بابابزرگ و مامان بزرگ
این روزها دلم بهانه تو را دارد ، ای قشنگترین اشتباه زندگیم!
با من بمان ای بهترین بهانه ی زندگیم . . .
برای من که دلم چون غروب پاییز است،صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است
تقدیم به تنها صدف دریای دلم که به بیکرانگی اقیانوس عشق دلتنگشم…
نمیدونم دوست داشتن چیه! اما گاهی احساس میکنم که به حضور و وجودت،
سخت محتاجم برای بودن با تو احساس دلتنگی میکنم، به نظرت این چه حسیه؟
تو رفتی و تنها چند خاطره که هیچگاه نمی توانم فراموش کنم بر جا گذاشتی…
خاطره هایی که یاد آن این دل عاشقم را می سوزاند….
دلم بدجور برای تو تنگ است عزیزم
من کپشن دلتنگی برای مادر بزرگ و پدر بزرگ
امشب تمام گذشته ام را ورق زدم :
پر از لحظه های سیاه ، لحظه های داغ و پرالتهاب بی قراری ، دلتنگی افسرده ، خاموشی ، سکوت ، اشک ، سوختن …. چیزی نیافتم .
نفرین به بودن وقتی با درد همراه است
دایا دلم گرفته ، میان این همه آرزوها ، دلتنگ ترین بنده ات را دریاب . . .
چه قد سخته وقتی تو چشای یکی نگاه کنی و میخوام به زبون بیاری دوستش داری ولی از ترس رفتنش اروم تو دلت بگی:((دوست دارم یواشکی))
یــــــــکــــــ روز
یــــــــکــــــ جایی
عاشق کسی میشوی که دوستت ندارد
حالا تمام دلتنگی های دنیارا همکه گریه کنی سبک نمیشوی…
من شکلِ دیگرِ فاصله ام
گونه ای برای یافت نشدن
که از تاریکی نمی گریخت
اما می ترسیدآبا_عابدین
در گلو مے شڪند نالہ ام… از رِقّت دل
قصہ ها هست… ولے طاقت ابرازم نیست
هوشنگ_ابتهاج
در خیالات خودم میگردم اما نیستی
نیمه شب می آیی و تا صبح فردا نیستییک زمانی مونسم بودی نمیدانم چرا
فکر رفتن میکنی اهل مدارا نیستیضجه ها را ریختم دیشب کنار پنجره
آمدی دیدی ولی فکر تسلا نیستیواژه واژه شعر می بافم در این شهر فریب
یخ زده آغوش ِ تو لای غزل ها نیستیعطر تومی پیچد اما باز حاشا میکنی
کاش می دانستم از اول که با ما نیستیناله ی مرغ شباویزم به گوش کوچه ها
مأمنی بر قلب این شبگرد تنها نیستیعاشقت بودم ولی هرگز نمی شد باورم
رفته ام از یاد و دیگر مرغ شیدا نیستی
گاهی یک دلتنگی
پشتش بودنهایی هست
که تمام دارایی یک نفر هست
و گاهی هم همین دلتنگی
پشتش نبودنهایی هست
که عمیق ترین اتفاق صفر شدنت می شود
دل است دیگر
حالیش که نیست از دست دادن
امیر_وجود
دلتنگی
بلندترین دیوار…
از سخت ترین زندانی بود…
که میخواستم از آن فرار کنم…
من به مرگم راضی ام،
اما نمی آید اجل
بخت بد را بین؛
از اجل هم ناز باید کشید..!