پیام های قشنگ در مورد سربازی با پیام های غمگین و قشنگ در مورد سرباز شدن و دوری در سال ۱۴۰۳
در این مطلب از سایت سرگرمی روز
پیام های قشنگ در مورد سربازی با پیام های غمگین و قشنگ در مورد سرباز شدن و دوری برای شما گردآوری کرده ایم. امیدواریم لذت ببرید. در ادامه همراه ما باشید.
پیام های قشنگ در مورد سربازی
به سربازی روم با کوله پوشتی
به دستم داده اند یک نان خشکی
به خط کردن تراشیدم سرم را
لباس ارتشی کردن تنم را
لباس ارتشی رنگ زمین است
سزای هر جوان آخر همین است
یارو میره سربازی بعدازدوسال برمیگرده
میبینه همـه ریش گذاشتن
میگه چی شده بگین مـن طاقتشو دارم
باباش میگه خفه شو ریش تراشو کجابردی…
حیف نون پسرش میره سربازی بهش میگه
پسرم خوب کاراشونو یاد بگیر
اومدی یه پاسگاه واست میزنم
شنیده بودم
میگویند مرد که گریه نمیکند
ولی با چشم خودم دیدم که گریه میکرد
سربازی که از داغ عشقش
هق هقه میزد
مـن کاناپه ای پوسیده در باران
تـو سربازی دورافتاده با گلوله ای در پهلو!
چقدر دیر همدیگر را پیدا کردیم چقدردیر…
هر روز تنگ غروب تـو سربازی
صفا داره لب مرز تیر اندازی
تا چهل چراغ پادگان روشن میشه
سر دیگ عدسی غوغا میشه
توی دیگ عدس ؛ افتاده یک مگس
بخورم ؛ نخورم گرسنه می مونم
قدر آش ننم رو حالا می دونم
از تـو تنها گل سرخی مانده لای دفتر شعرم
هر وقت باران می بارد
عطرش چنان دلتنگم می کند
که انگار
سالهاست رفته ای …
پیام در مورد سرباز شدن
حیف نون سربازیش تموم میشه
وقتی کارت پایان خدمت رو بهش میدن
نگاه میکنه میگه: ای بابا، مـن که ازینا چهارتا دارم!
ﻫﺮ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺟﯿﺐﻫﺎﯾﺶ
ﺩﺭ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﻭ ﻻﯼ ﺩﮐﻤﻪﻫﺎﯼ ﯾﻮﻧﯿﻔﻮﺭﻣﺶ!
ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ ﻣﯽﺑﺮﺩ
ﺁﻣﺎﺭ ﮐﺸﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ!
ﻫﺮ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺩﻭﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ
ﺳﺮﺑﺎﺯ
ﻭ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪﺍﺵ ﻣﯽﺗﭙﺪ…
پسر داییم رفته سربازی!
برای معرفی اولیه ازش پرسیدن مشکل قضایی که نداری؟
اینم برگشته گفته : نه جناب سروان
فقط نمیدونم چرا هرچی میخورم سیر نمیشم
هیچی دیگه بش گفتن برگرد خونتون معافی
نظامی ترین جمله عاشقانه: توی اردوگاه قلبت…
منم یه اسیر جنگی…تـو منو شکنجه میدی…
توی این قلعه سنگی.
خاطراتی که آدماش رفتن و دیگه نیستن
غم انگیزه
ولی خاطراتی که آدماش هستن
و دیگه مثل قبل نیستن
از اونم غم انگیزتره …
غمگینم
چونان پیرزنی که
آخرین سربازی که از جنگ برگشته
پسرش نیست!
فاصله برای عاشق همیشه تلخ است
چـه 800 کیلومتر و چـه 8 متر
این را از چشمان خیس سربازی فهمیدم
که از بالای برجک دیده بانی به همسرش می نگریست
خداحافظ دوران خوش سربازی
اس ام اس به سلامتی سربازی که
به سلامتی سربازی که 55 دقیقه تـو صف تلفن وایساد
تا 3 دقیقه صدای عشقشو بشنوه
پیام های ویژه در مورد سربازی رفتن
خداحافظ بیدار شدن های صبح زود،
خداحافظ کلاغ پر های صبحگاهی،
خداحافظ اشک هایی که برای عشق ریخته شد.
تموم این ها تموم شد. دوران سربازیم به پایان رسید.
سلامتی سربازی که به خاطر خانوادش
شونه ای که براش گذاشته بودند با خودش برد
هر چند مویی نداشت
خداحافظ سرباز جان
پسر باشی یعنی!
فقط تا اخر دبستان بابا مامان پشت سرتن هستن
بعدش جامعه بزرگت میکنه
فقط یه سال وقت داری که کنکور قبول نشی
بعد 18 دیگه یا سربازی یا سربار!
استرس سربازی و حسرت درس خوندنه بدون استرس
پسری از سربازی برای پدرش اینطور تلگراف زد:
مـن کاظم پول لازم
پدرش در جواب زد:
مـن تراب وضع خراب…
به دوست داشتن تـو مشغولم
همانند سربازی که سالهاست
در مقری متروکه بی خبر از اتمام جنگ نگهبانی می دهد
پیام سربازی رفیق
رفیق خوب کسیه که
مثل دمپایی های خوابگاه سربازی باشه
هیچ وقت لنگش پیدا نشه!
سربازی واسه پسرا مثه حاملگی واسه زناست
هر کی میبیندمون میپرسه چند ماهی ؟
این پسر ها همچین میگن تـو سربازی دو سال از عمرشون هدر رفته
انگار قبلش تـو مرکز پژوهش های مجلس
مشغول مطالعه بودن!!
گفتن سربازی میشه 24 ماه
منم که 1 سال وقت دارم تا رفتن به سربازی
بعدش این که گفتن به تعداد هر بچه 3 ماه کسری میدن
لطفا خانمی که میتونه در اولین زایمان 8 قلو به دنیا بیاره برام پیدا کنید
خدمت سربازی
جمعه به جمعه
فصل به فصل
سپری شد..
اکنون ما مانده ایم
با زمستانی سرد
و جمعه هایی دلگیرتر
که نمی دانیم
دلتنگی های دل بخار گرفته را
به گردن کدام یک بیاندازیم…
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
تا قبل از اینکه برم سربازی فکر میکردم دو ساعت خیلی کمه
اما وقتی رفتم رو برجک دو ساعت وایسادم
فهمیدم دو ساعت هم خودش یه عمره!
به سلامتی همه سربازا …
ترسناک ترین قسمت سربازی
شمردن کیلومترهای فاصله هاست
ته دلت انگار همیشه پراز غوغاست
دلم گرفت
وقتی سربازی را بالای برج دیده بانی دیدم و
عشقش را بالای برج تالار عروسی
وقتی سربازی و سر پست
زمان دو برابر می شود
یک ساعت می شود یک سال
یک سال می شود یک عمر
مادر سرت به سلامت باشد
پسرت رفت سربازی
دیگر غمت نباشد
پسرت مرد شده
دیگ غصه ات نباشد
بند پوتینش راک ه بست
بغض خواهرش شکست
پسرک رفت و در را پشت سرش بست
بسلامت سرباز عزیزم
لباس سربازی اش را بو کشیدم
بوی آش، بوی واکس و بوی تن خسته اش را می داد
خداقوت سرباز وطن
لباس سربازی اش را پوشید
بند پوتین هایش را بست و رفت
وجودم مثل شعله ای با هر قدمش
جوشید
خوش به حال سرباز
شبها به آسمان و ستاره ها
نزدیک میشود
وقتی بالای برج دیده بانی می ایستد
سرباز
سرمای بالای برجک
را به جان می خرد
یاد روزهای تنهایی عشقش
را در ذهنش می آورد
خدمت سربازی
جمعه به جمعه
فصل به فصل
سپری شد..
اکنون ما مانده ایم
با زمستانی سرد
و جمعه هایی دلگیرتر
که نمی دانیم
دلتنگی های دل بخار گرفته را
به گردن کدام یک بیاندازیم…
برادر عزیزم حالا که نوبت تو شده که به سربازی بری، امیدوارم که خیلی زود از اونجا برگردی و به زندگیت برسی. البته که اگه با نگاه بزرگتری هم نگاه کنیم، متوجه میشیم که سربازی رفتن هم به نوعی زندگی کردن محسوب میشه و تو اونجا تجربه های تلخ و شیرین زیادی رو برای خودت به ارمغان میاری. اما امیدوارم که زود بری و زود برگردی.
پسری بود
سربازی که اسمم را
توی کلاهش نوشته بود
مادرش می گفت:
گروهبان جریمه اش کرده که هفت شب کشیک بدهد
قدیم ترها، دوستت دارم را نمی گفتند
کشیک می دادند……