ژنتیک و فلسفه؛ تولید کروموزوم مصنوعی انسانی
هادی صمدی مدرس فلسفه در کانال تلگرامی خود (تکامل و فلسفه) مقاله ای در مورد ژنتیک و فلسفه نوشته است که متن کامل آن را در ادامه می خوانید:
این مطالعه که نتایج آن در مجله Science منتشر شد، بحث های فلسفی درباره ژنتیک را دوباره باز می کند. سال هاست که امکان دستکاری ژنتیکی موجودات زنده از جمله انسان وجود داشته است. حدود 25 سال از ایجاد کروموزوم های مصنوعی می گذرد که البته اشکالاتی هم داشت.
بزرگترین مشکل کروموزومهای قبلی این بود که توالیهایی از بازهای آلی به روشهای غیرقابل پیشبینی از نقاط مختلف به هم متصل میشوند و توالیهای جدیدی با محصولات غیرقابل پیشبینی ایجاد میکنند. حالا این مشکل حل شده است.
محققان دانشگاه پنسیلوانیا از تکنیک جدیدی استفاده کردهاند و موفق به ایجاد کروموزوم بسیار شبیه به کروموزوم انسان با ابعاد بسیار بزرگتر از کروموزومهای قبلی شدهاند، به گونهای که در طول همانندسازی مانند کروموزومهای طبیعی بدن رفتار میکند: گامی بسیار بزرگ در جهانی شدن. تغییرات ژنتیکی در انسان اکنون دیگر نیازی به دستکاری کروموزوم های طبیعی انسان نیست.
ژن های مورد نظر در یک کروموزوم جداگانه گنجانده شده و وارد بدن می شوند. و از آنجایی که این کروموزوم جدید ابعاد بسیار بزرگتری نسبت به کروموزوم های قبلی دارد، می توان چندین ژن مورد نظر را به طور همزمان وارد بدن کرد.
کشف این کروموزوم گام بزرگی در گسترش درمان های ژنتیکی بود. اما فرصتی برای ایجاد انسان های ارتقا یافته نیز فراهم می کند. اینجاست که اختلافات فلسفی ایجاد می شود که البته معمولاً به صورت سطحی و غیردقیق در قالب دعواهای کلی و عقیدتی بیان می شود.
سوال کلی این است: آیا ما اجازه داریم ژنوم انسان را دستکاری کنیم؟ کسانی که به این سوال پاسخ کاملا منفی می دهند با این تحقیق با چالش جدیدی روبرو می شوند. زیرا با این روش دیگر ژنوم طبیعی بدن دستکاری نمی شود، بلکه ژن های جدیدی روی کروموزوم مصنوعی وارد بدن می شوند!
سؤال دقیقتر فلسفی این است: «در چه شرایطی» و برای ایجاد «چه تغییراتی» مجاز به بهبود «شرایط انسانی زندگی» هستیم؟
یکی چه شرایطی؟
فقط برای بیماران؟ بیمار کیست؟ آیا کسی که برای بهتر دیدن عینک می زند بیمار محسوب می شود؟ انسان سالم کیست؟ اگر به یک فرد سالم اجازه داده می شود که از طریق ورزش وضعیت جسمانی خود را بهبود بخشد، چرا از طریق تغییر در ژن های خود اجازه نمی دهد به این وضعیت بهبود یافته برسد؟ در پاسخ به این سؤالات، منظور از «آدم عادی» چیست؟
اگر فرد مورد نظر برای شرکت در مسابقات ورزشی اقدام کند، پاسخ این سوالات چگونه خواهد بود؟ چه چیزی باعث میشود پاسخ ما به این سؤالات تغییر کند؟
اگر شخص مورد نظر یک سیاستمدار قدرتمند باشد و از تقویت شناختی خود برای استثمار توده های مردم استفاده کند، پاسخ ما چه خواهد بود؟
اگر بگوییم این امکانات در اختیار همه نیست، میتوان گفت که گزینه غذای معمولی نیز در دسترس همه نیست. اگر تغییرات ژنتیکی برای همه افراد امکان پذیر باشد، پاسخ به سوالات بالا چگونه تغییر خواهد کرد؟
دو چه تغییری می کند؟
تفاوت بین ایجاد تغییرات در ژن ها و ایجاد تغییرات در سایر قسمت های بدن چیست؟ مثلاً چرا اجازه داریم با مصرف یک پروتئین خاص بدن را تقویت کنیم، اما اجازه نداریم ژنی را وارد بدن کنیم که خود آن پروتئین را تولید می کند؟
سه. “شرایط زندگی انسانی” به چه معناست؟
آیا شرایط بیولوژیکی انسان معمولی را مستقل از زمینه محیطی او تعریف می کنیم؟ و باز این سوال پیش می آید که یک فرد عادی کیست و شرایط عادی زندگی چگونه است؟ چگونه معنای شرایط زندگی انسان در بخش هایی از جهان که مردم و تلفن های همراه به هم متصل شده اند تغییر کرده است؟ آنچه در مورد شرایط زندگی یک «انسان معمولی» می گوییم چگونه می تواند در مورد شرایط زندگی تک تک اعضای جامعه صدق کند؟
دهها سؤال دیگر را میتوان به سؤالات بالا اضافه کرد تا ماهیت سادهسازی پاسخهایی را که بدون بررسی جنبههای مسئله ارائه میشوند، نشان دهد. پاسخ به این سوالات ما را فراتر از دانش ژنتیک می برد.
زمانی که پروژه ژنوم انسانی تأسیس شد، 5 درصد از بودجه تحقیقاتی به تحقیق در مورد جنبه های اخلاقی، اجتماعی و سیاسی موضوع اختصاص یافت. حتی اکنون نیز گروه بزرگی از فیلسوفان در غرب با چنین مشکلات واقعی که آینده انسان را تحت تأثیر قرار می دهد، مشغول هستند. مناسب است که دپارتمانهای فلسفه ما با بررسی یک سری سؤالات کلاسیک به سؤالات فلسفی فعلی بپردازند.
فلسفه های ضد علمی جایی برای گفتگو با علم باقی نمی گذارند. فلسفه هایی که علم را به رسمیت می شناسند، می توانند با ابزارهای مفهومی و تحلیلی خود به چنین پرسش هایی بپردازند و راه را برای قوانین تنظیمی که محصول خرد جمعی هستند، هموار کنند. چنین قوانینی مطلق نیستند و با توجه به اکتشافات علمی جدید و شرایط جهانی به روز می شوند.
بزرگ ترین فیلسوفان تاریخ نیز به مسائل امروز و آینده پرداخته اند.