شکنجههای ترسناک دوران تفتیش عقاید اسپانیا؛ از ابزارهای سادیستی تا اخاذی از قربانیان
اسپانیا فراتر از آفتاب بی پایان و سواحل شنی، گذشته تاریکی دارد که تاریخ این ملت را تا به امروز لکه دار کرده است. برای صدها سال، مردم در آتش سوزانده میشدند، تا حد مرگ بدنشان کشیده میشد، یا شکنجه میشدند، تنها به این دلیل که کاتولیک نبودند.
به گزارش روزیاتو، دوران تفتیش عقاید اسپانیا یکی از شرم آورترین و وحشتناکترین دورههای تاریخ مذهب کاتولیک رومی است. بر اساس برخی برآوردهای مدرن، حدود ۱۵۰،۰۰۰ نفر در طول سه قرن سلطنت وحشت کلیسا، تحت تعقیب قرار گرفتند که از این تعداد بین ۳،۰۰۰ تا ۵،۰۰۰ نفر پس از تحمل برخی از وحشتناکترین شکنجههایی که میتوان تصور کرد اعدام شدند.
اسناد آرشیوی زیادی حاوی گزارشهایی از فریادهای قربانیان شکنجه و توصیف تشییع جنازه این قربانیان وجود دارد، جنایاتی که تا به امروز مورخان را به وحشت انداخته است. رفتارهای وحشیانه دوران تفتیش عقاید از جمله برخی از سادیستیترین ایجاد وحشتها در تاریخ است که در تمام بخشهای جامعه اسپانیا و تقریباً هر گوشه از امپراتوری جهانی آن گسترش یافت.
نقاشی از توماس د تورکومادا، مفتش اعظم دوران تفتیش عقاید اسپانیا در کنار شاه فردیناند دوم و ملکه ایزابلا در سال ۱۴۷۸
تفتیش عقاید در اسپانیا دارای شورایی بود که با کفر مبارزه میکرد و توسط پاپ در سال ۱۴۷۸ تایید گردید در حالی که شاه فردیناند دوم و ملکه ایزابلا در سال ۱۴۸۰ دستور تشکیل آن را دادند
دادگاه دفتر مقدس تفتیش عقاید که عموماً با نام تفتیش عقاید اسپانیا شناخته میشد، در سال ۱۴۷۸ توسط فردیناند اهل آراگورن و ایزابلای اول اهل کاستیل که مذهب کاتولیک داشتند، در سال ۱۴۷۸ تاسیس شد. هدف این دادگاه حفظ مذهب کاتولیک ارتدوکس در قلمروهای آنان و جایگزینی دستگاه تفتیش عقاید در قرون وسطی بود که تحت کنترل پاپ قرار داشت.
در سال ۱۴۷۸ میلادی، زمانی که پادشاهان مسیحی کاستیل فتوحات مجدد خود را آغاز کردند، قدرت خود در سلطنت و پادشاهی تازه متحد شده اسپانیایی کاستیل و آراگون را از طریق روشهای وحشیانهای که منجر به مرگ و رنج گستردهای شد، همه به نام حفظ مذهب کاتولیک ارتدوکسی در قلمرویشان تثبیت کردند.
تفتیش عقاید با رویکردهای پنهانی، استفاده از روشهای شرورانه و غیرانسانی شکنجه در بازجوییها و فقدان کامل حقوق متهم همراه بود. یکی از ابزارهای اصلی شکنجه، چرخ شکنجه بود، وسیلهای متشکل از یک قاب مستطیل شکل، معمولاً چوبی، که کمی از سطح زمین بلند شده بود و یک غلتک در یک یا هر دو انتهای آن قرار داشت. مچ پاهای قربانی به یک غلتک و مچ دستها به غلتک دیگر زنجیر میشد. در حالی که بازجویی پیش میرفت، یک دسته متصل به غلتک بالایی به تدریج برای جمع کردن زنجیرها استفاده میشد، که به آرامی فشار بر روی شانه ها، لگن، زانوها و آرنج زندانی را افزایش میداد و باعث ایجاد درد طاقت فرسایی میشد.
اگر غلتک بیش از حد چرخانده شود، میتوانست منجر به از هم پاره شدن اندامها شود. تنها با دیدن درد وحشتناکی که قربانیان متحمل میشدند، دیگرانی که منتظر بازجویی بودند به هر چیزی اعتراف میکردند، فقط برای اینکه شکنجه نشوند.
قربانیان تفتیش عقاید در اسپانیا قبل از رفتن به دادگاه ویژه تفتیش عقاید، شکنجه میشدند
فضای داخلی زندان تفتیش عقاید با کشیشی که بر نوشتههای منشی خود نظارت دارد در حالی که مردان و زنان از قرقرهها آویزان شده، روی چرخ شکنجه قرار داشته یا با مشعل سوزانده میشوند
یهودیان در دوران تفتیش عقاید از اسپانیا رانده میشدند
چرخ شکنجه معمولاً در دو مورد استفاده میشد. اولی با چندین بار چرخاندن به پایان میرسید و هدف از آن ترساندن زندانی بود. پس از آن، دستگاه متوقف میشد و به قربانی گفته میشد که “صحبت کند”. اگر اعتراف نمیکردند، یک دور دیگر بازجویی و شکنجه را متحمل میشدند.
ممکن بود بدن قربانیان تا ۳۰ سانتیمتر کشیده شود، که درد آن غیرقابل تحمل بود. تنها پس از چند چرخش، قربانی دیگر نمیتوانست بایستد یا راه برود. در بسیاری از موارد متهمان جان میباختند.
روش دلخراش دیگر استفاده از قرقره بود. در اینجا، دستهای متهم را از پشت بسته و طنابی را روی یک مهاربند از سقف اتاق آویزان کرده یا به یک قرقره وصل میشدند. سپس قربانی از قسمت بازوهایش بلند میشد در حالی که هدف از این شکنجه بیرون آوردن مفصل شانهها از داخل کاسه استخوان بود.
گاهی اوقات، شکنجهگران یک سری تکان دادن را نیز اضافه میکردند و قربانی را چند بار بالا و پایین میکردند. گاهی نیز وزنههایی را به مچ پا و پا اضافه میکردند تا آویزان شدن را دردناکتر کنند.
یکی دیگر از روشهای رایج شکنجه که توسط تفتیشگران عقاید در دوران قرون وسطی در اسپانیا استفاده میشد، واتربردینگ (خفه کردن مصنوعی) بود که به آن «توکا» یا «شکنجه آب» نیز میگفتند.
چندین نسخه مختلف از این روش شکنجه وجود داشت، اما ابتداییترین آنها عبارت بود از ریختن آب در گلوی قربانیان برای ایجاد احساس غرق شدن. در بسیاری از موارد، قربانی بیهوش میشد. این روش طی چند قرن بعد به کمال رسید، روشی که امروزه نیز توسط برخی سازمانهای اطلاعاتی استفاده میشود. این شکنجه شامل پوشاندن صورت فرد با پارچه و ریختن آب روی آن است که در عرض چند ثانیه باعث رنج جسمی شدید و احساس غیرقابل کنترل وحشت و خفگی میشود.
این شکل از شکنجه اهمیت مذهبی عمیقی برای تفتیش عقاید داشت، زیرا هیچ اثری از خود برجای نمیگذاشت و هیچ خونی ریخته نمیشد. در واقع، مفتشان عقاید جزو اولین کسانی بودند که از سبک شکنجه خفگی مصنوعی استفاده کردند. اولین استفاده از شکنجه با آب در سال ۱۵۱۶ میلادی در گراتس، اتریش انجام شد و اسپانیاییها در طول دهه ۱۵۰۰ به طور گسترده از این روش در مراکز بازداشت خود استفاده کردند.
توماس در تورکومادا، اولین مفتش اعظم دادگاههای مذهبی دفتر مقدس
تورکومادا به خاطر بیرحمی هایش در دوران تفتیش عقاید اسپانیا شناخته شده و رفتارش با یهودیان و مسلمانان از طریق شکنجه کاملاً شناخته شده بود
سازمان سیا نیز اعتراف کرده است که از این روش شکنجه علیه اسیران جنگی استفاده کرده است که شامل طراحان اصلی حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میشد. در سال ۲۰۲۰، روانشناس مسئول برنامه بازجویی سیا پس از ۱۱ سپتامبر گفت که تکنیک واتربوردینگ آنقدر وحشتناک بود که حتی مقامات هنگام مشاهده آن به گریه افتادند.
تفتیش عقاید همچنین از ابزار خرد کردن انگشت شست برای گرفتن اعتراف از مردم استفاده میکردند، ابزاری فلزی که انگشت شست و دیگر انگشتان پا در داخل آن قرار میگرفتند. سپس از یک پیچ برای چند بار پیچاندن انگشتان استفاده میشد تا زمانی که انگشتان میشکستند.
گلابی واژینال، دهانی یا مقعدی یکی دیگر از روشهای شکنجه دردناکی بود که در دوران تفتیش عقاید اسپانیا استفاده میشد. همانطور که از نام آن پیداست، یک ابزار شکنجه گلابی شکل در دهان، واژن یا مقعد قربانی قرار میگرفت. سپس با چرخاندن یک پیچ دهانه این ابزار باز شده و باعث از بین رفتن عضو میشد. شکنجه دهانی بر روی واعظان و زندانیان با گرایشهای ضد مسیحی و شکنجه واژینال بر زنان با اتهام جادوگری اعمال میشد. شکنجه مقعدی افراد متهم به همجنس گرایی را هدف قرار میداد. این روش شکنجه تقریباً همیشه منجر به مرگ میشد.
جامهی زجر (Iron Maiden) احتمالاً یکی از بیرحمانهترین اعمال مجازاتهایی بود که در جریان تفتیش عقاید در اسپانیا مورد استفاده قرار میگرفت، با این حال، تصور میشود که به دلیل شدت وحشیانه بودن آن، به اندازه روشهای دیگر مورد استفاده قرار نگرفته است. در این نوع شکنجه، زندانی را در تابوتی به شکل انسان با دو در قرار میدادند. این دستگاه دارای چندین میخ فلزی در داخل خود بود که با بسته شدن تابوت، گوشت متهم را سوراخ کرده و باعث ایجاد دردی باورنکردنی میشد.
در جریان بازپرسی، وقتی شکنجه انجام شده و اعترافی صورت نمیگرفت، نتیجه منطقی این بود که متهم بی گناه است. اما در بیشتر موارد، متهمان برای جلوگیری از شکنجه به هر چیزی اعتراف میکردند.
بازپرسان دیگر از گرسنگی دادن برای وادار کردن متهمان به اعتراف استفاده کردند و متهم را مجبور به مصرف و نگهداری مقادیر زیادی آب و مایعات دیگر در شکمشان میکردند. برخی دیگر نیز با قرار دادن زغالهای سوزان روی اعضای بدنشان شکنجه میشدند. با این حال، این روشهای شکنجه «خفیف» تلقی میشدند و همیشه به اندازه کافی سریع به نتیجه منجر نمیشدند که بتوانند رضایت بازپرسان تفتیش عقاید را جلب نمایند.
همچنین آنها قربانیان خود را در خیابانها و به عنوان تنبیه، میچرخاندند. این امر فضایی از رعب و وحشت را ایجاد کرد که در تمام جنبههای جامعه رخنه کرده و بر روان شهروندان پادشاهی اسپانیا تاثیر ویرانگری داشت. قربانیان اصلی تفتیش عقاید یهودیانی بودند که مورد شکنجه و بازجویی قرار میگرفتند.
شورای تفتیش عقاید اسپانیا دستگاهی برای مبارزه با کفر بود
در دوران تفتیش عقاید اسپانیا، کافران توسط اعضای کلیسای مسیحی مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند
محاکمهها که با عنوان «auto de fe» به معنای عمل دینی، با محکومیتهای پنهانی همراه بوده و در بیشتر موارد سالها به طول میانجامید. مفتشان عقاید نیاز به گرفتن اعتراف داشتند، زیرا معتقد بودند که وظیفه آنهاست که متهم را به ایمان مسیحی بازگردانند. یک اعتراف واقعی منجر به بخشودگی متهم میشد، اما معمولاً همچنان مجبور میشد با رفتن به زیارت یا پوشیدن صلیبهای متعدد و سنگین، خود را تبرئه کند.
اما اگر مجرم شناخته میشدند، در آیینهای عمومی بیرحمانهای محکوم میشدند، که اغلب با حضور پادشاه انجام میشد و در آن مجبور به پوشیدن رداهای کلاهدار ترسناکی میشدند. سپس آنها را در ملاء عام شکنجه کرده و سپس به یک شیوه خاص شکنجه و خفه کردن به نام گاروت، میکشتند. در این روش، یقهای فلزی دور گردن محکوم انداخته و سپس با پیچاندن پیچ آن، بعد از تنگ شدن یقه، قربانی رفته رفته خفه میشد.
مجازات اعدام اجازه سوزاندن قربانیان در آتش را میداد، در حالی که دیگران به اجبار به عنوان برده در کشتیها به کار گرفته شده و برخی دیگر زندانی میشدند. در برخی موارد، در مورد متهمان به ارتدادی که قبل از صدور حکم نهایی فوت کرده بودند، اجساد یا استخوان هایشان را از قبر بیرون کشیده، سوزانده و دور میریختند.
حکومت ترس پادشاهان کاتولیک منجر به برخی از شریرانهترین اعمال خشونت آمیز علیه اعضای مختلف جامعه اسپانیا شده بود. اما تفتیش عقاید دوران کلیسا دقیقا چگونه به وجود آمد؟
حکاکیهایی که دوران تفتیش عقاید در اسپانیا را به تصویر میکشد
برای ۷۰۰ سال اسپانیا کشوری اسلامی و تحت کنترل اعراب بود. در قدرتمندترین دوران خود، اسپانیای مسلمان، معروف به اندلس، یک خلافت بود. پایتخت این خلافت کوردوبا، در جنوب اسپانیا، بود که محل زندگی جمعیت عظیمی از یهودیان بوده و مسلمانان آنها را تحمل میکردند و عموماً همزیستی مسالمت آمیزی داشتند.
اما اندلس رو به زوال بود و هنگامی که پادشاهان مسیحی کاستیل در شمال در قرن سیزدهم این قلمرو را بار دیگر تحت کنترل مسیحیان اروپا درآوردند، تلاش کردند تا با حفظ مذهب کاتولیک ارتدوکسی در قلمرو خود، قدرت شان را تحکیم بخشند. برای دستیابی به این هدف، فردیناند دوم اهل آراگون و ایزابلا اول اهل کاستیل، اداره مقدس تفتیش عقاید یا تفتیش عقاید اسپانیایی را در سال ۱۴۷۸ تأسیس کردند که یک نهاد قضایی بود.
بر اساس فرمانی که توسط پاپ سیکستوس چهارم صادر شد، پادشاهان کاتولیک توانستند سیاست انسجام دینی را برای بیرون کردن یهودیان از اسپانیا اعمال کنند، به طوری که بتوانند قدرت مطلق خود را افزایش دهند.
در تلاش برای فرار از خشونت، صدها هزار یهودی و مسلمان به مسیحیت گرویدند، اما در سال ۱۴۹۲، فردیناند و ایزابلا آخرین امارت مسلمان گرانادا را فتح کردند و دستور اخراج همه یهودیان را صادر کردند، مگر اینکه دینشان را به مسیحیت تغییر دهند. تخمین زده میشود که بین ۵۰،۰۰۰ تا ۲۰۰،۰۰۰ نفر اسپانیا را ترک کردند و کسانی که باقی ماندند مسیحی واقعی شدند.
با این حال، برخی دیگر هنوز به طور مخفیانه آیین یهودیت را انجام میدادند که به یهودیان نهانی معروف معروف بودند، یهودیانی که کتب ادعیه آنها از بیرون لاتین و از داخل عبری بود، و آنها را تبدیل به تهدیدی برای تاج و تخت اسپانیا میکرد.
اجرای دین یا ایمان دادگاه و محاکمهای بود که توسط دستگاه تفتیش عقاید اسپانیا در پلازا میور در مادرید برگزار میشد
دادگاه تفتیش عقاید رسیدگی به اتهامات ۱۱۸ متهم از جمله ۱۰۴ یهودی در ۳۰ ژوئن ۱۶۸۰.
اما این بدان معنا بود که مفتشان عقیده بیش از پیش به هویت مذهبی مردم مشکوک بودند و از روشهای مختلف شکنجه به عنوان وسیلهای برای بیرون کشیدن حقیقت از دهان مردم استفاده میکردند. در سال ۱۴۸۳، پاپ به دولت اسپانیا اجازه داد تا یک بازرس اعظم را به عنوان رئیس دستگاه تفتیش عقاید معرفی کند.
توماس د تورکومادا به عنوان اولین بازرس تفتیش عقاید انتخاب شد که نامش با قساوت ها، تعصب مذهبی و باور عمیق بی رحمانه به تفتیش عقاید گره خورد. او متقاعد شده بود که وجود «مارانوها» (Marranos به معنای خوک یا انسان کثیف در اشاره به نوکیشان یهودی)، «موریسکوها» یا «مورها» (Moriscos به معنای نوکیشان مسلمان)، یهودیان و مورها تهدیدی برای زندگی مذهبی و اجتماعی اسپانیا است.
او به عنوان بازرس اعظم، ۲۸ بیانیه منتشر کرد که جرایمی را که میتوانست توسط بازپرسان تحقیق قرار میگرفت و همچنین روشهای بازجویی و مجازات را مشخص میکرد. این جرایم شامل بدعت، ارتداد، سحر و جادو، تعدد زوجات، کفرگویی و سایر موارد بود.
تورکومادا دادگاههایی را در سویا، خاین، کوردوبا، سیوداد رئال و ساراگوسا تأسیس کرد، جایی که افراد به اتاقهای شکنجه فرستاده میشدند و توسط مفتشانی که ماسکهای چرمی به صورت داشتند مورد شکنجه قرار میگرفتند. تصور میشود که خصومت بی رحمانه او با یهودیان یکی از دلایلی است که باعث شد فردیناند و ایزابلا تصمیم بگیرند این گروه مذهبی را از قلمرو خود بیرون کنند.
ایزابلا اهل کاستیل، ملکه کاستیل و لئون و همسر پادشاه فردیناند دوم بود. او از سال ۱۴۷۹ تا زمان مرگش، به عنوان همسر پادشاه فردیناند دوم، ملکه آراگورن نیز بود. ایزابلا و فردیناند که در کنار هم بر اسپانیای متحد حکمرانی میکردند، زمامدارانی متعصب و کاتولیک بودند
فردیناند دوم اهل آراگون، پادشاه اسپانیا. فردیناند (۱۵۱۶-۱۴۵۲) در سال ۱۴۶۹ با ایزابلا اهل کاستیل ازدواج کرد و قلمرو اسپانیا را متحد نمود.
در حالی که جمعیت یهودیان اسپانیا در جریان تفتیش عقاید به شدت مورد آزار قرار گرفتند، شور مذهبی پادشاهان کاتولیک به آزار و اذیت مسلمانان و پروتستانها نیز منجر شد. در سال ۱۵۰۷، زمانی که فرانسیسکو کاردینال خیمنز د سیسنروس به عنوان بازرس اعظم انتخاب شد، سرکوب جمعیت مسلمان اسپانیا را با همان شدتی که تورکومادا علیه یهودیان انجام داده بود، به کار گرفت.
تا سال ۱۶۰۹ میلادی حدود ۳۰۰،۰۰۰ مسلمان اسپانیایی از کشور اخراج شدند. در حالی که پادشاهان اسپانیا میخواستند قلمرو کاتولیک خود را تحکیم بخشند، پول انگیزه دیگری برای تفتیش عقاید در کشور بود، زیرا آنها با مصادره اموال کسانی که مورد تفتیش عقیده قرار میگرفتند، ثروت هنگفتی به جیب زدند.
نیکلاس برتون، تاجر انگلیسی در حال شکنجه شدن توسط افسران دستگاه تفتیش عقاید اسپانیا در طول دوران زندانی بودن در کادیز در سال ۱۵۶۰. او برخی از هم زندانی هایش را به دین پروتستان گرواند، تا اینکه در ۲۰ دسامبر ۱۵۶۰ در شهر سویا سوزانده شد
سال ۱۵۰۰، یک زندانی در حال شکنجه شدن توسط دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا. او به یک چرخ گردان بسته شده که زیر آن آتشی روشن شده و در آن باد دمیده میشود تا شعله ور شود. راهبها در پس زمینه در انتظار اعتراف زندانی و ثبت کردن آن هستند
آنها از منکوب کردن یهودیان و تصاحب دارایی هایان ثروتمند شدند و تا سال ۱۵۰۰ ایزابلا، فردیناند و اشراف اسپانیایی مالکیت ۹۵ درصد از زمینهای پادشاهی خود را در اختیار داشتند. علاوه بر این، مفتشان عقاید غالباً دستور میدادند که خانه قربانیان ویران شده و هر چیز دیگری که متعلق به وی بود، مصادره و فروخته میشد.
برای کسانی که کافر محسوب میشدند جریمه نقدی نیز در نظر گرفته میشد، اما اگر این افراد از پیش مرده بودند، فرزندانشان جریمه میشدند. مفتشان نیز توانستند در دوران تفتیش عقاید به ثروت زیادی دست یابند، از آنجایی که در ترفندی کاملاً شناخته شده، با جعل سند از قربانیان خود اخاذی میکردند.
آنها حتی به نگه داشتن اسناد مالی دقیق در مورد قیمت تجهیزات شکنجه معروف بودند، به عنوان مثال، ثبت هزینه طناب مورد استفاده برای بستن دستهای فردی که در آتش سوخته بود.
یکی دیگر از ویژگیهای تفتیش عقاید اسپانیا، دستورالعملهای دفتر مقدس بود که اساساً مجموعهای از قوانین بود که مفتشان عقاید باید از آنها پیروی میکردند. با این حال، مورخان استدلال کردهاند که اغلب مفتشان نسخههای شخصی خود را از شیوه تفتیش عقاید برای محقق کردن منافع شخصی شان ابداع میکردند.
یک نقاشی رنگ روغن از دادگاه تفتیش عقاید در سال ۱۸۵۱
در حالی که تفتیش عقاید اسپانیا توسط نایب السلطنه اسپانیا، ماریا کریستینا دی بوربون در سال ۱۸۳۴ برای همیشه پایان یافت، تأثیرات تفتیش عقاید در قرون وسطای اسپانیا تا به امروز باقی مانده است، در حالی که این کشور در حال برداشتن گامهایی برای کنار آمدن با تاریخ دیرینه غیرمسیحی ستیزی خود است.
در سالهای اخیر، اسپانیا بهدنبال جبران بدرفتاریهای خود با یهودیان و دیگر ادیان بوده است، بهعنوان مثال، به نوادگان کسانی که در جریان تفتیش عقاید از اسپانیا اخراج شدهاند، تابعیت اسپانیا میدهد.
درست ۱۰ سال پیش، دهکده اسپانیایی Castrillo Matajudios – که نام آن به معنای اردوگاه کشتن یهودیان ترجمه میشود – پس از همه پرسی و تایید دولت منطقه ای، مجبور شد رسماً نام خود را به Castrillo Mota de Judios (کمپ یهودیان) تغییر دهد. اسناد نشان میدهد که نام اصلی این روستا کمپ تپه یهودیان بوده و نام اردوگاه کشتن یهودیان به سال ۱۶۲۷ و بحبوحه تفتیش عقاید در اسپانیا برمی گردد.
اگرچه یهودیان در این منطقه کشته شده اند، محققان بر این باورند که نام این روستا از ساکنان یهودیای گرفته شده است که به مذهب کاتولیک گرویدند و میخواستند دوری خود از یهودیت را طوری نشان دهند که مقامات اسپانیایی را به وفاداری خود متقاعد کنند.