کودکانِ فیلسوف؛ چطور به سوالات «فلسفی» بچهها پاسخ بدهیم؟
چرا وجود دارم؟ چه چیزی باعث می شود که کسی عاشق دیگری باشد؟ آیا اعداد واقعی هستند؟ چگونه بفهمیم چه کاری درست است؟ اینها سؤالات «فلسفی» و در عین حال سؤالات کاملاً «کودکانه» هستند. این شباهت ممکن است ما را به این پرسش سوق دهد که رابطه «کودکان» و «فلسفه» چیست و چگونه باید با سؤالات فلسفی کودکان روبرو شویم؟
به گزارش فرادید، کودکان از سنین پایین شروع به پرسیدن سوالات فلسفی می کنند. تقریباً به محض اینکه بتوانند سؤالات خود را فرموله کنند، شروع به پرسیدن سؤالاتی می کنند که ما آن را «بزرگ» یا «بنیادی» می نامیم. در هر کلاس مهدکودکی که وارد آن می شوید، کودکانی را خواهید دید که مشتاق هستند تقریباً تمام جنبه های زندگی خود را کشف کنند.
تقریباً همه والدین با تجربه شنیدن سؤالات «چرا» (چرا، که بارها و بارها تکرار می شوند) از فرزندان خردسال خود آشنا هستند. کودکانی که دنیا برایشان برخلاف دنیای تکراری و مبهم بزرگسالان، سلسله برخوردهای تازه و پرنشاطی است.
با کنجکاوی شدید در مورد جنبه هایی از زندگی که بیشتر بزرگسالان آن را بدیهی می دانند، کودکان علاقه مند به کاوش در اساسی ترین عناصر شرایط انسانی هستند.
تعجب
افلاطون از «تعجب» یا «حیرت» به عنوان منبع فلسفه یاد می کند. حیرت این درک را برمی انگیزد که معمولی ترین تجربیات می توانند به سردرگمی فلسفی منجر شوند. اساساً شگفتی در کودکی از آگاهی از «تازه بودن» جهان ناشی می شود. کودکان کاملاً پذیرای اسرار فلسفی هستند و اغلب شب ها با فکر کردن به چیزهایی مانند وجود خدا، چرایی رنگین بودن جهان، ماهیت زمان، واقعیت رویاها و علت مرگ به خواب می روند.
یکی از پیشگامان در زمینه «فلسفه برای کودکان»، یعنی متیو لیپمن، این حقیقت را اینگونه بیان می کند:
“وقتی دنیا را زیبا می یابیم، به این دلیل است که به نظر می رسد نه با مشکلات قابل حل، بلکه با معماهای کامل روبرو هستیم… [کودکان]آنها نه تنها از خود بلکه از جهان نیز شگفت زده می شوند. از کجا آمد چگونه اتفاق افتاد؟ ما تا چه اندازه در این زمینه مسئولیم؟ و اگر ما نیستیم، پس چه کسی مسئول است؟»
این آغاز چیزی است که ما آن را «خود فلسفی» می نامیم. یعنی آن بخشی از ما که میفهمد بسیاری از جنبههای هستی عمیقاً «اسرارآمیز» هستند.
خود فلسفی
خود فلسفی مجذوب اسرار مداوم زندگی روزمره و معانی عمیق تر مفاهیم عادی ماست. این خود فلسفی خود را در تمایل به پرسیدن سؤالات کاوشگر نشان می دهد. یکی از نقاط قوتی که کودکان را به این پرسش ها می کشاند، بازی آزادانه تخیل و تمایل به تغییر طرز تفکر آنهاست. آنها تمایلی به این فرض ندارند که قبلاً پاسخ ها را دارند، اما مایلند طیف وسیعی از احتمالات را در نظر بگیرند. احتمالاتی که برخی از آنها را بزرگسالان معمولاً بلافاصله غیرقابل قبول می دانند.
نمونه ای از یک بحث فلسفی کودکانه
به عنوان نمونه ای از یک بحث واقعی فلسفی با کودکان، سؤالات مطرح شده در جلسه فلسفه کلاس چهارم را در نظر بگیرید:
در این کلاس، دانشآموزان این سوال را مطرح کردند که “آیا همه حق دارند زندگی کنند، اکثر بچهها در ابتدا پاسخ دادند که همه موجودات حق زندگی دارند و با ادامه بحث، بحث به این موضوع تبدیل شد که آیا مردم از این حق برخوردارند؟” حق زندگی نسبت به موجودات زنده یا نه.
یکی از دانشآموزان میگوید: «ما فکر میکنیم مردم مهمترین هستند، اما این فقط به این دلیل است که ما انسان هستیم.
دانشجوی دیگری می گوید: «من موافقم. شما همیشه مسائل را از دید خودتان می بینید. منظورم این است که پشه ها احتمالاً فکر می کنند که مهم ترین موجودات روی این سیاره نیز هستند. اگر ما در سیارهای زندگی میکردیم که در آن کوچک بودیم و پشههای غولپیکر مدام وقتی نزدیک میشدیم ما را نیش میزدند، آیا پشههای غولپیکر حق بیشتری نسبت به ما داشتند که فقط به این دلیل کوچکتر و ضعیفتر بودیم؟»
شاگرد سومی پاسخ میدهد: «این که کدام موجودات را مهمتر میدانید، واقعاً به وابستگیهای شما بستگی دارد. ما فکر می کنیم مردم، سگ ها، گربه ها و سایر حیوانات خانگی مهمتر از پشه ها هستند، اما این فقط به این دلیل است که ما با آنها رابطه داریم. “اگر کسی پشه را به عنوان حیوان خانگی داشت، احتمالاً نظر دیگری داشت.”
برای کودکان، تحقیق فلسفی هم جدی و هم سرگرم کننده است و شگفتی، تخیل، پرسش و تفکر را به هم متصل می کند.
سوال کردن
برخی از محققان پیشنهاد می کنند که فلسفه را می توان به عنوان «هنر پرسیدن سؤالات درست» تعریف کرد. سؤالات کودکان خردسال می تواند عمیقاً فلسفی باشد، اما بزرگسالان همیشه فلسفه در گفته های کودکان را تشخیص نمی دهند.
وقتی کودک می پرسد ساعت چند است؟ این یک سوال متفاوت از “ساعت چگونه کار می کند؟” F. کودکان اغلب در مورد جنبههایی از جهان سؤال میپرسند که بزرگسالان دیگر از آنها سؤال نمیکنند (مثلاً چرا اعداد وجود دارند؟).
بهترین پاسخ به سوالات شگفت انگیز و فلسفی کودکان، جدی گرفتن آنهاست. متأسفانه، این اغلب به اندازه کافی اتفاق نمی افتد. کودکان به طور معمول دست کم گرفته می شوند، و این در هیچ کجا به اندازه توانایی آنها در تفکر انتقادی و پایدار در مورد مسائل پیچیده صادق نیست.
وقتی به سؤالات کودک گوش نمیدهیم، یا پاسخهای سریعی میدهیم که سؤالات بعدی را مسدود میکند، یا به مشاهدات جدی کودک با چیزی مانند «اوه، چه نظر نازنینی واکنش نشان میدهیم»، از دست میدهیم با تفکر کودک در مورد جهان
چگونه با بچه های «فیلسوف» کار می کنید؟
جلسات فلسفی در مدارس می تواند یکی از بهترین راه ها باشد. به خصوص با دانش آموزان جوان تر. در این جلسات، سؤالات فلسفی مورد بحث باید از خود دانشجویان ناشی شود.
این جلسات با یک سوال فلسفی تحریک آمیز شروع می شود که می تواند یک داستان، یک فعالیت، یک پازل یا صرفاً یک سؤال باشد و به بحث در مورد موضوعاتی منجر شود که بیشتر مورد توجه دانش آموزان است.
در پایان جلسه می توانید با جمع بندی مطالب مطرح شده یا از طریق یک فعالیت خلاقانه خلاصه ای را ارائه دهید. وقتی با کودکان به صورت فردی برخورد می کنید، سعی کنید از نقش بزرگسالان در ارائه پاسخ عقب نشینی کنید و فقط با آنها کاوش کنید.